دور هفتم مذاکرات وین هنوز شروع نشده و تاریخ مشخصی هم برای آن اعلام نشده است؛ اما در عین حال فضای بدبینی معناداری حکمفرما شده است. آمریکا و اروپا اعلام میکنند که توپ در زمین ایران است و باید به تعهدات خود برگردد و تلویحا هم نسبت به خروج از مذاکرات هشدار دادهاند. در این سو هم ایران با وجود این که تا چند وقت پیش، دولت کار را تمام شده میدانست و گفته میشد صرفا قضایای فرعی حل نشده باقی مانده است، اما طی این چند روز اعلام میکند که توپ در زمین آمریکا و دیگر طرفهاست و آنها باید تصمیم خود را بگیرند.
قبلا هم یادداشتهای متعددی درباره مذاکرات نوشتهام و همیشه نظر به موانع و چالشهای پیچیده نسبت به حصول "گشایشی جدی" تردید داشتم. در حال حاضر هم، این که دو طرف آمریکایی و ایرانی پس از شش دور مذاکره، چنین مواضعی را اتخاذ میکنند و سرنوشت مذاکرات را منوط به تصمیم طرف مقابل میدانند و تهدید به خروج از مذاکرات میشود، احتمالا به یکی از عوامل زیر بر میگردد: نخست این که گفتگوها پس از رسیدن به مسائل کلیدی با انسداد و بن بست مواجه شده است؛ به گونهای که دیگر رفع این انسداد از توان مذاکره کنندگان در وین خارج است و راهحلهای ارائه شده نتوانسته است آن را بشکند. از این رو، قبل از شروع دور جدید مذاکرات، باید تصمیمات مقتضی در این خصوص در پایتختها گرفته شود که در این صورت بازگشت هیاتها و از سرگیری مذاکرات معنا و مفهوم پیدا میکند.
دوم این که مذاکرات به نقطه خیلی حساس و باریکی رسیده است و دو طرف در این نقطه به ویژه طرف آمریکایی با اتخاذ چنین مواضعی، دامن زدن به بدبینی و تهدید به خروج از مذاکرات در صرافت وارد آوردن حداکثر فشار روانی به طرف مقابل برای کوتاه آمدن از مواضع خود در مسائل باقیمانده مورد اختلاف برای تسهیل رسیدن به توافق است.
به هر حال، آنگونه که وزیر خارجه آمریکا هم گفته است با وجود برداشته شدن موانعی و پیشرفتهایی اما برخی مسائل بنیادین همچنان لا ینحل است. در صورتی که این مسائل در این مدت کوتاه باقیمانده از عمر دولت روحانی حل و فصل نشود، حل آنها در دولت بعدی چندان محتمل نیست. از این جهت که رویکرد دولت رئیسی در مذاکرات و این پرونده با رویکرد دولت کنونی متفاوت خواهد بود. بله! سیاست خارجی ایران را نهادهای بالادستی ترسیم میکنند و کلام رهبری در این خصوص فصل الخطاب است و از این جهت، همین سیاست کنونی در قبال برجام پیگیری خواهد شد، اما شیوه اعمال این سیاست و پیگیری آن در سطح بین الملل از اهمیتی ویژه و ظرافتی خاص برخوردار است. تفاوت دولت روحانی و رئیسی در این زمینه است؛ یعنی پیگیری یک سیاست با دو روش متفاوت. چه بسا سیاستی که با دو گفتمان و ادبیات متفاوت پیگیری شود که اساسا خود آن سیاست تحت الشعاع قرار گیرد و تحت تاثیر این رویکرد به بن بست یا گشایش ختم شود. از این رو، این که گفته میشود با تغییر دولتها در ایران سیاست خارجی ایران تغییری نمیکند، اساسا سخن درستی است، اما مغلطهای نیز در آن نهفته است، و آن هم بیتوجهی به تجارب چند دهه گذشته و شیوههای متفاوت اعمال این سیاست در دولتهای مختلف بر حسب نگرشهای متفاوت روسای جمهور است. متن سیاست تقریبا ثابت است و ایران از معدود کشورهایی است که سیاست خارجی آن پویایی لازم را ندارد.
به احتمال زیاد، دولت بعدی با شیوهای متفاوت در مذاکرات ظاهر شود و عمل کند که برعکس دولت فعلی خواهد بود. به عنوان مثال، اگر دولت روحانی به گمان خود برای کاستن از تبعات تعلیق پروتوکل الحاقی به دنبال راهکار توافق موقت با آژانس بینالمللی انرژی اتمی رفت، اما بعید است دولت بعدی چنین شیوهها و به اصطلاح "مماشاتی" را در پیش گیرد و به احتمال زیاد رویکری تهاجمی در قبال غرب و آمریکا در جریان مذاکرات در پیش گیرد که برگردان باور جریان اصولگرا به مذاکره از چنین موضعی است و آن را برای امتیازگیری مناسب میداند. از این رو، چه بسا برای وارد آوردن فشار به طرف مقابل به سراغ بندهای اجرا نشده قانون مجلس برود و مثلا ساخت کارخانه اورانیوم فلزی و غیره را شروع کند.
البته نباید مغفول هم داشت که چه بسا الزامات شرایط موجود دولت بعدی را هم پس از عهدهدار شدن مسئولیت به سمت رفتاری پراگماتیک و عملگرا سوق دهد و آنچه را دولت کنونی از عهده آن بر نیامد، بتواند با بهرهگیری از یک دست شدن قدرت و نبود مخالفینی جدی به دست آورد. اما فعلا نشانهای از این رویکرد احتمالی در سیاست خارجی ایران در ماهها و سالهای آتی برای نگارنده هویدا نشده است.
لب کلام این که در صورت شروع دور هفتم مذاکرات و به نتیجه نرسیدن آن، احتمال نتیجه بخش بودن این مذاکرات حداقل در ماههای پیشرو چندان متصور نیست و توقف آن ولو موقتا محتملتر است.
پایان/
نظر شما